ازآنجا که سالها طول میکشد تا بیماری آلزایمر ازنظر بالینی آشکارگردد، بسیاری از پژوهشگران اقدام به ایجاد راهکارهایی کردهاند تا درمراحل زودرس این بیماری را تشخیص داده آن را به تأخیر انداخته یا پیشگیری کنند چه این کار با شیوهی زندگی انجام شود و چه با درمانهای دارویی جدید. دراین اقدام بسیاری به دنبال غربالگری بیشتر پره دمانس و مدالیتههای تشخیصی جدیدتر رفته و گروهی از مارکرهای مایع مغزی نخاعی تا لیگاندهای جدید برای توموگرافی ارسال پوزیترون سود بردهاند. حال بایک آنالیز جدید خواسته شدهاست که تأثیرات عملی و اخلاقی این تلاشها در نظرگرفته شود.
مصنفان مشاهده کردهاند که تشخیص«فرسایش خفیف شعوری» و تشخیص DSM-5 جدید«نابسامانیجزئی عصبی شناختی»، بر تعداد افرادی میافزاید که دارای انگ آن نابسامانی هستند که درغالب موارد بهسمت دمانس پیشرفت نمیکند (فرسایش در40 تا 70٪ موارد پیشرفت یا بهبودی ندارد) و فاقد مداخلهی شناخته شده است. افزون براین، بسیاری از افرادی که دارای تشخیص دمانس هستند قبلاً دچار فرسایش خفیف شناخت نبودهاند. مصنفان این مسألهی مهم را مطرحکردهاند که آیا ابزار غربالگری رایج دارای حساسیت و اختصاصیبودن کافی برای تشخیص هست و آیا تأثیر صنعت عاملی برای فشار به تشخیص زودرس نبوده است.
BMJ 2013 Sep 9
ثبت نظر