زمانیکه گوشیهای همراه بهعنوان عضوی از زندگیما انسانها جای خود را در زندگی روزانه تثبیت کردند، تصمیم بر آن داشتم که جهت سهولت دسترسی به پدر و به مناسبت روز تولدش که سیام اَمرداد است، دستگاهی هم برای وی تهیه کنم که هم خیال اطرافیان او راحت شود و هم خودمان که عادت به شنیدن صدای یکدیگر و رفع دلتنگیهایمان به دفعات در طول روز داشتیم. مورد اول که اشاره شد هیچ تغییری نکرد و کار من سنگینتر شد، چرا که من بدل به منشی ایشان گشتم و (پدر طی ساعاتی که در مطب و بیمارستان به ویزیت بیمارانش مشغول بود، همراه خود را خاموش میکرد) جهت یافتن پدر (از دشوارترین کارهای ممکن) ماموریت میافتم.
به هر حال به اجبار من و برخلاف میل خودش شروع بهکار کردن با گوشی همراه خود کرد.
هر سال به مناسبتهای مختلف متنی تهیه میکرد و دفترچه تلفنش را که قریب به پانصد، ششصد شماره بود به من میداد تا آن متن را بهصورت پیامک از گوشی ایشان برای دوستان و همکارانش ارسال کنم. آخرین باری که این کار را انجام دادم، روز پزشک سال گذشته بود، تکه کاغذی به من داد و جمعه روزی نشستیم و . . .
عجیب نیست، تقارن روز پزشک و زادروز «بوعلی سینا»، با سالروز تولد « دکتر فرخ سیف بهزاد» شاید به جرات بتوان لقب بوعلی زمان بر او گذاشت، چرا که لحظهای را به یاد ندارم که بدون قلم و کاغذ و کتابهایش (حتی در مسافرت) بوده باشد، کما اینکه هفتهها قبل از هجرتش به من گفت که اگر روزی برسد که نتوانم بنویسم، آن روز لحظهی مرگ من است. چطور که فاصلهی ننوشتنش و آن اتفاق شوم به بیست و چهار ساعت هم نکشید. از رابطهی وی با بیمارانش هم که هر چه بگویم اضافه گوییست، چرا که قریب به یک سال است که هفته به هفته به دیدارش میروم وگلهای تازهی روی مزارش، حکایت از رابطهی میان او و بیماران دارد. عدم وابستگی وی به مادیات هم صرفاً نه بهعنوان شعاری که امروزه رایج است، بلکه واقعا الگویی بود که از اصل جملهی ذکر شده بیشتر معنی را میرساند.
در هر حال سالروز تولد «بوعلی» کبیر، روز پزشک، پیشاپیش روز داروساز و زاد روز «دکتر فرخ سیف بهزاد» بر شما سروران من فرخنده باد.
ثبت نظر