مقالهی جالب پروفسور عبدالحمیدحسابی مرا برآن داشت تا در تأیید نصایح استاد مطلبی نه به شایستگی توصیههای ایشان بلکه نظریاتی درمورد نیل بهاین هدف بیانکنم. قداست و حراست هر حرفه بستگی به پندار، گفتار و کردار عاملان آن دارد. مقبولیت «العلمعلمان، علمالابدان و علمالادیان» براین بود که حرفهی پزشکی و طبابت در دست و برعهدهی حکما و سعی در انجام نیتالهی، خدمت به خلق و آرامش خاطر بندگان او بدون توجه به مادیات باشد و من شاهد عینی این رفتار بودهام.زندهیاد استاد کمالالدین آرمین که رحمت حق بر او باد،ساعت ۵ صبح کار طبابت را شروع مینمود. مشاور، محرم راز و طبیب نیازمندان بود و ابداً توجهی به مادیات نداشت. فراموش نمیکنم خانوادهای شامل پدر و مادر و چند فرزند به مطب آمدند و ایشان برای هرکدام نسخهای تجویز نمودند. پدر یک اسکناس ۱۰تومانی روی میز نهاد، همسر او آن را برداشت و بهجای آن یک اسکناس ۲تومانی روی میز گذاشت و اظهارنمود ویزیت دکتر آرمین دو تومان است. استاد کماکان با روی باز آنها را بدرقهنمود.
اعتلا، آبرو و قداستپزشکی را میتوان باز خرید ولی نه به آن آسانی که ازدست داده میشود. خرابکردن بنای سنگین و مستحکم قداست با یک اشتباه و بیرونافتادنآندر رسانههایعمومی، همانمیشود که متأسفانه شاهد آن هستیم که موضوع داستانها و قصههای روزانه میشود ولی تجدیدبنا و تحکیم آن احتیاج به مدیریت، تلاش منظم و همگانی دارد. همچنان که قبلاً هم متذکر شدهام؛ پزشکی، دانشی است هنرمندانه و باید اشتباه و خلافکاریها را مدبرانه و آگاهانه در انجمنهای علمی که معمولاً از تجمع فرهیختگان هرگروه تشکیل شدهاست، حل و گرهگشاییکرد و نگذاشت که موضوع بحث روزانهی رسانههای عمومی قرارگیرد.
وظیفه دارم مجدداً یادآوری نمایم که هنوز هم بیشتر پزشکان خود را خدمتگذار و وظیفهمند هموطنان میدانند و همانگونه که در سالهای جنگ در صف مقدم جبهه به انجام وظیفه پرداختهاند، بازهم به مسئولیت بزرگ خود آگاه و همیشه آمادهی خدمت به مردم و ارتقای کیفی و کمی اعتبار میهن خود میباشند.
جمعی از همکارانگرامی و من، مسئولیت آموزش علومپایه در دانشگاههای نوپای کشور مانند: کرمان، زاهدان، یزد، اهواز، قزوین و دانشگاه آزاد را بر دوش کشیدیم. درست در ساعات تدریس پاتولوژی و ژنتیک که برعهدهی گروه ما و جناب دکتر محمدرضا رفیعی و آقای دکتر آریا آزاد بود، دانشگاه اهواز که مرکز فرماندهی سپاه نیز در آنجا قرار داشت، مرتباً زیر حملات موشکهای دشمن قرار میگرفت. ازجمله همان روز که کارخانهی نورد اهواز بمباران شد، کلاس درس ماهم در امان نماند.
شب حادثه، همسر یکیاز اساتید بهمن زنگزدند و گله نمودند و فرمودند من همین یک شوهر را دارم، تو با چه تأمین او را به جبههی جنگ فرستادهای؟ هواپیمای ارتشی حامل آنها بهعلت حملات موشکی نتوانست در جزیرهی خارک به زمین بنشیند و اجباراً در جزیرهی سیری فرودآمد و مسئولیت بعدی او مشخصنبود. طبیعی است اینگونه فداکاری در گروه بالینی اعم از جراحی و داخلی که در خط مقدم جبهه بودهاند، ایثار بسیار گرانسنگی بود.
به اعتقاد من وظیفهی انجمنهای علمی است که در جلسات هفتگی و ماهانهی خود اهمیت خدمت به هموطنان و پاسخگویی به خواست آنان را که سهم مهمی در فراهمنمودن امکانات آموزش و تربیت ما داشتهاند، وظیفهی خود بدانیم. پدرم فرمود: «پزشکی موهبت الهی است، آنرا با مادیات آلوده مکن». امیدوارم توانسته باشم این توصیه را فراموش نکرده و بهکار برده باشم.
جلب احترام و حفظ قداست پزشکی ایران ممکناست اما نیازمند تلاش و حسننیت بسیار در گفتار و کردار ما پزشکان میباشد که به تعهد و سوگند خود وفادار و پایدار بمانیم و فقط صلاح بیمار را هدف خدمت خود و سعی در جلب رضایت خداوند را سرلوحهی خدمت خود قراردهیم.
ثبت نظر