خبر ناگوار بازکردن بخیهی زخم یک طفل ۴ساله بهعلت عدمپرداخت احتمالی هزینهی جراحی، موجیاز خشم و نفرت بهوجودآورده و ازهمه مهمتر عنوان یا تیتر بیشتر رسانههایی شد که مدتی بود خبر داغ و پرهیجانی نداشتند. که چه بهتر با بزرگکردن مسألهای که بزرگ هم هست، حرمت پزشکی را زیرسؤال ببرند.
بعضیها به این حادثه فاجعه لقب دادهاند و در اینکه چگونه پزشک متعهد و سوگند خورده دست به چنین اقدامی میزند، حواشی زیادی بهوجود آمد که بهتراست قبلاز اینکه بخواهیم تنها یک فرد را محکوم کنیم و همهی خرابیها و دغلکاریها را گردن او بیاندازیم، قدری از سطحینگری بکاهیم و مسائل را عمیقتر تحلیل کنیم.
حرفهیپزشکی از آن بابت که عهدهدار سلامت بیماران یعنی بزرگترین ودیعهی الهی است، از ازمنهی قدیم از قداست کمنظیری برخوردار است که از لحاظ معنوی با هیچ حرفهای قابلمقایسه نیست و همین موهبت الهی بالاترین رضایتخاطر را برای پزشک بهوجودمیآورد.
همانطورکه در ابتدا گفتیم، در اینکه خطا تا مرز فاجعه رخداده شکی نیست و همهی گفتهها و نوشتههای داخل و خارج از ایران بیانگر آن است که شدیدترین عکسالعملها باید بوجودآید. ولی درمورد علتیابی و چرایی این حادثه و جلوگیری ازآن درآینده، برنامهی مشخصی عنوان نشدهاست.
آیا هدف از این بزرگ نمایی، علاوهبر نشاندادن عمق فاجعه، خدشهدارکردن حرمت پزشکی نبودهاست؟ در جامعهیپزشکی هزاران بخیهی بیاجر و مزد زده شده است و عمل نادرست یک جراح نما نمیتواند مصداق عملکرد یک جراح متعهد باشد.
وقتی بگوییم کاراین جراح از نوادر است، آیا میتوان بر نوادر حکم کرد؟ دور و برخود را بررسی و بازبینی کنیم و آنوقت دریافت خواهیمکرد که اعمال و رفتار هرجماعت بخصوص نسلهای جوان، انعکاس همان اعمالی است که در جامعه به انحاء مختلف رخمیدهد و جوانان از آن الگوبرداری میکنند. سالیان دراز پزشک از حرمت خاصی برخوردار و حرفهاش سرآمد همهی حرفهها بود. خوشبختانه هنوز هم نزد اغلب مردم، همین احترام برقرار است و باید کوشید که این عقیده هرروز بارورتر شود. باید درنظرداشت که فرهنگ و عقاید و سنتهای مردم، ریشه درسالهای متمادی گذشته دارد و تغییر آن چه خوب و چه بد مستلزم سالها فرهنگسازی و ممارست است. آنچهکه درطول طبابت دریافتهام این است که ذهنیت ایرانی انتظار دارد تا پزشک درمقابل درمانی که انجاممیدهد وجهی دریافتنکند و بیماران بنا به میل و استطاعت خود وجهی را بپردازند و پزشک به آن اعتنایی نداشته باشد. البته عملکرد خیلی از پزشکان در قدیم و گاهی جدید برهمین منوال بوده و هست. بهتر بگوییم که امروزه در این دنیای مادی که همهچیز را با معیار مادی میسنجند، پزشک را فارغ از دغدغههای زندگی میدانند. مردم پزشکان را جدا از سایر طبقات تصور نموده و پزشکان و مادیات را دو مقولهی جداگانه میدانند و هنوز هم خاطرهی بسیاریاز پزشکان قدیم در اذهان زنده است؛ پزشکانی که در مطب خود بیماران را میپذیرفتند و بیماران بنابر استطاعت خود، حقالمعالجه را میپرداختند. سخن در تعیین وقت نبود و پزشکان در تمام شبانهروز بدون چشمداشت مالی در خدمت مردم بودند. بیماران علاوهبر ساعات مطب، در بقیهی ساعات احوال خود را به پزشک اطلاعمیدادند و دستور میخواستند و حتی بعداز نیمهشب به سراغ پزشک که اغلب در محل مسکونی خود مطب داشت، میتوانستند مراجعهکنند و درصورتیکه احتیاج به بستریشدن داشتند، به بیمارستانها که اغلب دولتی و رایگان بودند اعزاممیشدند.
از زمانیکه فرهنگ غربی از بُعدمادی به ایران سرایتکرد، روابط پزشک و بیمار عوضشد. البته چون غربیها بیمه بودند تحمیل مخارج آنها قابلقیاس با ایران انجامنشد. بالارفتن هزینهی تشخیص و هزینهیدرمان؛ شامل پزشک، دارو، بیمارستان خصوصی و نظایر آن باعث شدند تا معنویت پزشک زیرسؤال برود و نگاه طبیبانهی پزشک به بیمار تغییرکند. البته این موضوع شامل همهی پزشکان نشده و چهبسا پزشکانی که با الهام از پیشکسوتان، راه طبیبانهی خود را ادامه دادند. در اینجا لازم است از جریانیکه اتفاق افتاده است یادکنم؛ در مجلس مهمانی کنار یکیاز مهمانان که پزشک و ساکن آلمان بود نشسته بودم. تلفن زنگزد، بیماری بود که از احوال خود خبرمیداد و دستور میگرفت. بعداز اتمام مکالمهی تلفنی به من گفت شما این بیمار را چقدر شارژ میکنید؟ و من در تعجب که این چه سؤالی است! گفت در آلمان چنین تلفنی برای بیمار هزینه دارد. خندیدم و گفتم هنوز این موضوع در ایران هزینه ندارد و معیار بر معنویت است.
در اینجا لازم میدانم از عللی که باعث کاهش احترام پزشکان شدهاست، تعدادی را نام ببرم:
۱ـ افزایش بیحساب و کتاب دانشجوی پزشکی و پزشک که در سالهای اخیر این افزایش بدون توجه به نیاز مملکت و عدم توزیع درست پزشک بودهاست. امروزه برای هزار ایرانی بیشاز یک پزشک وجود دارد که بالاتر از استاندارد میباشد. بیکاری گسترده در طبقهی پزشک موجود است و تا چندسال قبل بیشاز ۱۵هزار پزشک بیکار داشتیم و هرسال هم بر تعداد پزشکان بیکار افزوده میشود و تعداد زیادی از آنها به شغلهای دیگر رو میآورند. پزشکان شاغل فعلی بهجز چند درصد که درآمد بالا دارند، بقیهی پزشکان بخصوص پزشکانعمومی و بعضیاز متخصصان با درآمدی که حتی نمیتواند هزینهی مطب را پرداخت نمایند، روبهرو هستند. متأسفانه تعدادی از پزشکان که درآمد کافی نداشته و آنقدر که انتظاردارند بهدست نمیآورند و بهاصطلاح حق خود را از زحماتیکه کشیدهاند نمیگیرند، به راههای انحرافی و خارجاز تخصص خود روی میآورند و باعث افزایش شکایاتشده و به اینطریق حرمت پزشکی، مورد تاختوتاز قرارمیگیرد.
در دادسرا و هیأتهای داوری نظامپزشکی، شاهد پروندههای شکایاتی هستیم که متأسفانه تعدادی بهخاطر کسب درآمد بیشتر، به کارهای ناصواب رومیآورند و مرتکب خطا میشوند که منشأ آن بیکاری، کمبود درآمدها جهت جبران هزینهها و تبعیضها میباشد. ازهمه مهمتر افول معیارهای اخلاق و رفتارپزشکی است که در گوشه و کنار مملکت شاهد آن هستیم.
۲ـ عدمتوجه دولت جهت تأمین هزینههای بیمار در بیمارستان دولتی.
اینجانب حدود ۴۰سال در بیمارستان دانشگاهی (بیمارستان سینا) بههمراه سایر همکاران درخدمت مردم بودم. این خدمات هنوز هم توسط همکاران ادامه دارد. در سابق برعکس امروزه بیماران حتی آنها که بیشاز چندماه بستری میشدند، وجهی نمیپرداختند. با روش رایگان درمان میشدند و اعمالجراحی متعددی روی آنها انجام میشد و داروی مجانی دریافتمیکردند و پزشکان با سعهیصدر به درمان آنها میپرداختند و حقوق خود را از دانشگاه دریافتمیکردند. در سالهای اخیر این رسم ازبینرفته و موضوع خودکفایی بیمارستانها بلائیست که بهجان بیمارستانها افتاده، کیفیت را تنزل داده و بیمارستانها را بهصورت بنگاهی درآورده که باید سودآور باشد و برعکس سابق، کیفیت فدای کمیت شدهاست. امروزه بیمهها کارایی لازم را ندارند تا بتوانند هزینهی بیماران و حقوق پزشکان را تأمینکنند. بیمارستانها جهت تأمین درآمد، هزینهها را از بیمار دریافت میکنند و بیمارستانها از این وجوه درآمد، حقالسهمی را میبرند. آیا این فاجعهی پزشکی، همین ماجرا را نداشته است؟پزشک وجهی دریافت نکرده و کلیهی مسائل اداری و مالی توسط بیمارستان انجام شدهاست. آینده نشان خواهد داد که قضاوتها درست بوده است یا خیر. به هرصورت پزشکان حفظ حرمت پزشکی را عهدهدار هستند.
۳ـ عدم همکاری بیمهها در تأمین هزینهها؛ هربیمهی تکمیلیساز خود میزند را که در بسیاریاز موارد ناکوک است. هدف آنها این است که هرچه بیشتر از مردم و هرچه بیشتر از دولت بگیرند و هرچه کمتر حقوق پزشکان و بیماران را بپردازند و ترجیح میدهند که از درآمد خود جهت ارزش افزوده در امور دیگر مثل کشتوصنعت، ساختوساز و امثال آن استفاده نمایند. بیمارستانها چه دولتی و چهخصوصی، میلیاردها از بیمه طلب دارند و بیم آن میرود که بیمه در آینده قادر به تأمین بودجه نباشد و بدهیهای معوقه، جزو دیون قرارگیرد. آنطورکه گفته میشود، بهعلت بدحسابی بیمهها بعضیاز بیمارستانها قرارگذاشتهاند که هزینهها را نقداً و طبق تعرفه از بیماران بگیرند و رسید بدهند تا بیمارستان دیگر با بیمه سروکار نداشته باشد.
۴ـ عدمکنترل و ارزیابی دانشجویان پزشکی باعث میشود که نتوان بین گروه داوطلب، آنها که واقعاً پزشکی را فقط در یک بُعد (درآمد هرچه بیشتر) میبینند، از ورود به رشتهیپزشکی منع نمود و قبولی فقط نمرهآوردن نبوده و سهمیهها ناعادلانه برقرار نباشند.
۵ـ یکیاز علل حوادث و نارساییها و خطاهایی که در بیمارستانها یا توسط پزشکان صورتمیگیرد بدون اینکه بتوان از آن دفاعکرد، سقوط اخلاقی است که در جامعه شاهد آن هستیم و همه روزه شاهد این بیعدالتیها میباشیم و همین موضوع خواهناخواه روی قشر پزشکان نیز تأثیرگزار است. به این سادگیها نمیتوان قشری را از قشر دیگر جامعه جداکرد. بلکه باید روی اقشار تأثیرگذاشت و آنها را ارشاد و راهنماییکرد. به هرصورت باتوجه به همهی مواردی که ذکرشد، باید بگویم:«پزشکان حاضر، مورد احترام هستند و عملکرد قلیلی از آنها که درحقیقت پزشک نما هستند، تأثیری در خدمترسانی سایر پزشکان ندارد».
ثبت نظر