دوست و همکار بزرگوار جناب پروفسور کریمینژاد تحت عنوان «رصد و نظارت برکار پزشکان» مطالبی درج فرموده بودند که ضمن احترام به مقام شامخ ایشان، سکوت را جایز ندانستم.
آنچه که همگی بر وقوع آن توافق داریم شکسته شدن کریستال عاطفی بیمار و پزشک در چند سالهی اخیر است که اگر مورد توجه، چارهاندیشی و اقدام قرارنگیرد پیآمدهایی فاجعهبار نهتنها دامنگیر پزشک و بیمار خواهدشد بلکه شأن و منزلت مملکت را نیز زیر سؤال میبرد. کمااینکه وقتی یک پزشک پساز گذراندن دوران تحصیلات سنگین و پرهزینه به حرفههایی مانند مسافرکشی و کمک تکنسینشدن منجمله در خارج از کشور رضایت میدهد، عملاً اعتبار مملکت نیز پابهپای زیانهای معنوی و مادی پزشک مذکور مورد تهدید قرارمیگیرد و از تظاهرات دیگر این روند معیوب آن است که بهنظر میرسد از دورانیکه پزشکان ما در کشورهای خارجی به سهولت پذیرفتهمیشدند و گلسرسبد بسیاریاز مراکز آنها قرارمیگرفتند، دیگر خبری نباشد.
حال ببینیم که از جانب پزشک چه عامل و نقصی پیداشده که رصد انجمنی دیگر را میطلبد. ابتدا باید درنظرگرفت که ارائهی خدمت پزشکی دارای دو بُعد مجزا میباشد؛ یکی بُعد کمّی میباشد که همان دانشکار است. این بُعد معمولاً کمتر اتفاق میافتد که مشکلساز شود زیراکه پزشک بهمیزان توانایی و علم خودآگاهی داشته و درصورت لزوم با ارجاع بیمار به همکاران و کسب مشاوره، دراین بُعد نقصی نخواهد داشت.
بُعد دیگر کیفی و بهطورکلی نحوهی ارائهی آن دانش است که در مشاغل دیگر یا وجود نداشته و یا اگر هم مطرح شود، ازسوی دریافتکننده معمولاً کم اهمیت برداشت میگردد. بهعنوانمثال درمورد آقای صراف پساز اطمینان از تقلبینبودن سکه و ارز دیگر مسئلهای باقی نمیماند و یا اینکه درمورد نان «این قوت غالب» شاهدیم که با وجود تحلیل کیفیت، معترض چندانی به چشم نمیخورد. همین کیفیت درمورد ارائهی خدمات پزشکی باگستردگی وسیع است که تعیین تعرفهای واحد برای آن نهایتاً به اغتشاشهایی خواهد انجامید که اصلاح آنها نه در شوراهای پزشکی و انجمنها مقدور است و نه از همایشهای ارشاد و اخلاق پزشکی کاری ساخته است، بلکه ارزیابی، ارج نهادن و بقاء تداوم کیفیت خدمات پزشکی نیاز به قضاوتی دقیق، منصفانه و ارتباطعاطفی بیمار و پزشک بدون واسطه دارد.کمااینکه مواردیکه بیمار ازطریق اداری (مانند بیمه، درمانگاه و حتی معرف غیرخانوادهاش) ارجاعشده باشد ایجاد بستر اعتماد ازسمت بیمار و مسئولیتپذیری ازسوی پزشک تهدید شده و چهبساکه در میانهی راه تعقیب بیمار بههمان مرکز بیمه و درمانگاه واگذار شده و هیچکدام رغبتی به ادامهی کار نشانندهند که پدیدهای نوظهور بوده و در بساط پیشکسوتان ما جایی نداشته است.
تا همین چند دههی پیش در بسیاریاز موارد، بیمار و خانوادهاش آنچنان سعی در حفظ روابط داشتند که دیدهمیشد علاوهبر پرداخت حقالعمل در هنگام ترخیص، در مراجعات بعد هم برای نشاندادن احساس خود به تناسب شغل و شهرستانی که از آن میآمدند سوغاتیهایی میآوردند و پزشک نیز با در دسترسبودن، مسئولیت خود و امنیت را ارائه میکرد و ایبسا پساز بهبودی کامل نیز همین ارتباط عاطفی سالها به قوت خود باقیمیماند.
درهرصورت ایکاش بهجای مطرحنمودن مراکزی جدید که بوی بازجویی پزشکمیدهد و بهنوعی مؤید شیوع قصور ازطرف پزشکان میباشد، درصدد ریشهیابی زخمهای افتاده بر پیکر روابط و قداست پزشکی و ترمیم آنها باشیم و برمبنای اینکه «بیمار تنها تجلیگاه هنر پزشک است» ارتباط مقدس بیمار و پزشک را احیا و براساس اینکه هیچ ارگان و فرد دیگری صلاحیت ارزیابی کیفیت کار پزشک را ندارد، روند کار را بهسوی مسیر تحکیم روابط بیمار و پزشک هدایتکنیم. شاید هم روزگاری بهجای مضحکهی سریالهای تلویزیونیشدن، انشالله مجدداً مصداق این شعر گردیم:
گر طبیانه بیایی به سر بالینم
بدو عالم ندهم لذت بیماری را
ثبت نظر