شادی جشن فرخندهی نوروزی ۱۳۹۳ ایرانیان تازه شروع شده بود که روز چهارم فروردین خبر اسفناک درگذشت دکتر محمد ابراهیمباستانیپاریزی پدر تاریخ ایران، همهی کسانی را که نوشتههای شیرین و آموزندهی او را خوانده یا صحبت شیرین و گرم محافل دوستان و جمع خانوادگی او را شنیدهاند، به ماتمی سنگین فرو برد. شناخت من از این نویسندهی مشهور و دوست فروتن زندهدل از سالهای اول دبستان که برادرم محمد جواد همکلاس محمدابراهیم، غالباً از هنر او در به شعر درآوردن فیزیک و شیمی بیان میداشت آغاز شد و تا آخر عمر ایشان افتخار آشنایی نزدیک و همسایگی در شهرک غرب و دیدار مرتب ایشان را داشتم.
در بیان تأثر درگذشت این گرانمرد گرانسنگ از گوشه و کنار کشور و از کشورهای دور و نزدیک، هرکس خاطرات شیرین خود را صمیمانه بیان داشت. این سخنان و نوشتهها چون از دل برآمده است بسیارگیرا میباشد و بردل مینشیند.
آقای سید محمود دعایی با درج این ثناگوئیها، گلزاری برای تفرج خاطرهها و یادی از نادره مرد کویر تهیه نمودهاند؛ من نیز از آن گلزار دامنی گلچین نمودم که در اختیار علاقمندان میگذارم.
۱ـ محمدابراهیم ممتاز موحد باستانی و موسیقی؛ پیوند باستانی با موسیقی فرازمینی است. سعی در پیوند دادن موسیقی با عالم معنا دارد؛ هیچکدام از ادیان آسمانی از پناهجستن به دامان موسیقی بینیاز نبودهاند. ارگنوازان کلیسا، زبورخوانان کنیسه و زمزمهگران دیرهای ترسا و مؤذنان گلدستهها و حافظان خوشالحان قرآن، همه موسیقی را بهخدمت دین الهی گرفتهاند.
۲ـ پیام وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی: «باستانی تاریخنگار مردم بود نه وقایعنویس فرمانروایان، تاریخ ایران بدهکار باستانیپاریزی است».
۳ـ دکتر مهدی ماحوزی: «بهدرستی کمتر کسی چون استاد باستانی را میشناسم که تمام عمر و استعدادش را در دفاع از فرهنگ و ادب و هنر ایران و اهتمام در معرفی منزلت و جایگاه بلند آن بکار گرفته باشد و ایمان و اعتقاد خود را دور از دسترس شیفتگان جاه و مقام واهی زر و زور بدور بدارد».
۴ـ دکتر حمید میرزاده رئیس دانشگاه آزاد: «فقدان آن دردانهی گنج دانش خسارتی است جبرانناپذیر».
۵ـ مهندس علیرضا رزم حسینی استاندار کرمان: «بهراستی روانشاد باستانیپاریزی با ابعاد برجستهی شخصیتی، فروتنی، وارستگی، تلاش مداوم، خرمنی از عشق و احساس را برجای نهادند که باگذشتزمان از فروغ آن کاسته نخواهد شد بلکه بلند آوازگی آن در گذر ایام بالندهتر میشود».
۶ـ علیاکبر جعفری ندوشن: «استاد بزرگ تاریخ و ادب، دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی در آغازین روزهای سال به تاریخ پیوست. او را ازطریق نوشتههایش که با طنز و حلاوتی خاص همراه بود میشناختم و از قلم پیرانهی او که سراسر شهد و شادی میافشاند و حوادث تلخ تاریخ را با طبع شوخ و شیرینی خواندنی میساخت، اندرزها آموختیم و حکمتها اندوختیم. همچنانکه باستانی گفت تمام هنر من این است که تاریخ را از قصرهای مجلل پادشاهان به خرابههای کاهگلی مردم آوردم».
باستانی نهتنها به کتابهای تاریخی منحصر نماند بلکه مقولات فرهنگی را پُرکشش و معنیدار ساخت. شاید یکیاز خصوصیات مخصوص او همین حاشیه و متنهاست. در تاریخنگاری یگانه بود ولی اما بیشاز آن کویری آزادهمنش بود. شهر کرمان را بیشاز هر صاحبمنصبی به جهان شناساند. در جایی نوشته است من هرچه بنویسم بالاخره سر از پاریز درمیآورد و یک جوری به کرمان ربط میدهم.
۷ـ دکتر منوچهر ستوده: «باستانی مرا تنها گذاشت».
از ملک ادب نادره کاران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
۸ـ مهندسحمید باستانیپاریزی: «دنیا گشتن بهتراز دنیا خوردن است». (نقل از باستانیپاریزی)
۹ـ سیدرضا میرهاشمی: «معلم تاریخ فرهیختگان؛ دکتر باستانی صاحب مکتبی تازه در تاریخ است که با نگاهی نو و بدیع مردم را با تاریخ الفت داد».
نگارش تاریخ و آمیختگی آن با طنز و ادبیات، هنر بزرگ باستانیپاریزی است.
۱۰ـ ناهیدتوسلی: «باستانیپاریزی تاریخنویسی است که روایتش خاص و قصهگونه است. روایتگری که تاریخ را با طعم و مزهی تخیل آفریده و با راست و دروغهای قصه درآمیخته و اثر را بدعت گذاشته است. برخلاف آنچه در بعضی موارد پای زن را در فتنهها میبینیم ولی او طرفدار ما (زنان) بود و نمیدانستیم».
۱۱ـ میرجلاالدین کزازی: «او تاریخ را به میان مردم برد».
۱۲ـ احسان مازندرانی، از دیدار دوستان در روز آخر عمر استاد ذکر نمودهاند.
۱۳ـ حسن نیکبخت: «دکتر باستانی تاریخنگاری بینظیر، اندیشمندی فراموشنشدنی، نویسندهای چیرهدست، طنزپردازی نکتهبین و شاعری بزرگ است».
۱۴ـ کریم رجبزاده: «جاودانگی بزرگان ممکناست حضور فیزیکی نباشد اما آثارش همیشه باقی است».
۱۵ـ خسرو سینائی کارگردان و مستندساز: «از شنیدن خبر مرگ استاد پشتم لرزید».
۱۶ـ مهدی وزیربانی: «مرگ محمدابراهیم باستانی ضایعهای بود که نمیتوان در چند سطر آنرا به تصویر کشید».
ملتی که تاریخش را فراموش کند، خود را فراموش کرده است. (نقل از باستانیپاریزی)
۱۷ـ دکتر عماد توحیدی نقل از باستانیپاریزی: « اگر تاریخ را با شیر و شکر بیامیزند، شیرین میشود».
۱۸ـ سیدجواد میرهاشمی، در نامهای به فرزند کوچهی هفتپیچ تاریخ؛ شرحی مفصل از آشنائی با استاد را بیان داشتهاند.
۱۹ـ مهربانو ابدیدوست، تحت عنوان آن مرد از پاریز آمد؛ تاریخچهی کاملی از شروع نوشتن استاد تا پایان عمر که سراسر به بررسی و نوشتن گذشت را بهرشتهی تحریر درآورد.
۲۰ـ محمدعلی علومی نویسنده و طنزپرداز:«هنر باستانی در طنز آشکار و نهان است که هردو مورد، همهی طبقات اجتماع را دربر میگیرد».
۲۱ـ رضا فرجیدانا: «مردی از جنس دانشگاه».
۲۲ـ منصور علیمرادی،کتابی را در ستایش فرزانگی استاد تألیف کردهاست. باستانیپاریزی در حقیقت فرزند خلف فرهنگی است که آبادانی را ستایش، قلم را نیایش و از بیابان بهشت میسازد و فرزانهپرور است.
۲۳ـ حجت الاسلام محمدجواد حجتیکرمانی: «آنکه تاریخ را وامدار خود ساخت. مرحوم باستانی در نگارش تاریخ سبکی نو پدید آورد که میتوان او را در این سبک مبتکر و منحصر بهفرد شمرد».
۲۴ـ حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی، ضمن شرح مفصلی از آشنایی خود با شادروان استاد باستانیپاریزی، درمورد اینکه ذوالقرنین همان کوروش کبیر است شرح زیبایی بیان نمودهاند و از این خدمت بزرگ ابوالکلام آزاد و ترجمهی استاد باستانیپاریزی بهنیکی یاد نمودهاند.
۲۵ـ محمدصادق امجدی: «رمزگشای تاریخ، دکتر باستانیپاریزی قصیدهای بود در بحر رجز که یاد او سکون و سکوت را ازهم میگسلد».
۲۶ـ محمدحسن اصغرنیا: «ویژگیهای منحصر بهفرد استاد؛ بزرگواری و بزرگی، صداقت در رفاقت، تواضع پدرانه با کوچکها، حفظ حرمت بزرگان، زبان شیرین و گرم، معلم و مربی دلسوز، نویسنده، مترجم و طنزپرداز».
۲۷ـ بزرگداشت مرحوم باستانیپاریزی در شیراز: همایش مؤسسهی فرهنگی و پژوهشی که دراین مراسم دکترمحمدرضا خالصی معاون جهاد دانشگاهی، مروری بر آثار دکتر باستانیپاریزی نمود.
بسیاری از بزرگان و همچنین مهندس حمید، فرزند استاد از ایشان یاد فراوان نمودند.
۲۸ـ م.ح. یزدان پناه، باستانی و دردی کهنه را دربارهی استاد به نگارش درآوردهاست.
عیننامهی استاد خطاب به دختر خود حمیده که از تاراج کتاب خود اظهار گله نمودهاند ولی خاطر نشان نموده است که مأمورین بادهای خزان میباشند خواهندرفت و کتابهای خواندنی که گل گلزار معرفت میباشند باقی خواهندماند.
۲۹ـ شهرام ناظری: «کاش وقتی استادان بزرگ زندهاند به یادشان باشیم».
۳۰ـ حسن فرهت، ای تو افلاطون و جالینوس ما را دربارهی استاد نوشتهاست.
در جشنی که به افتخار استاد برگزار شد، شهرام ناظری با خواندن چند قطعه از مولانا با صدای بینظیر خود، حضار را به آسمانها برد.
هر که را جامه ز عشقی پاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
دراین مراسم استاد نادرگلچین و علیرضا پورامید از طنز شیرین استاد باستانیپاریزی با خواندن باز شبآمد و شد اول بیداری ما یادکردند. این مراسم با حضور عدهی بسیاریاز هنرمندان و ارباب صوت و صدا و نوازندگی، با حضور فرزند ایشان مهندس حمید برگزارشد.
۳۱ـ محمدولی سهرابی اسمرود: «طنز در آثار دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی، نیست که نیست».
باستانی، کرمان را سرزمین مأمن اضداد میداند و اعتقاد دارد بهترین جائی است که افکار و عقاید متفاوت با هم همزیستی مسالمتآمیز دارند.
۳۲ـ هما ارژنگی؛ بهیاد باستانیپاریزی، دکتر قصهگوی خوشسخن را نوشتهاست و در قصیدهای زیبا از خصوصیات شخصی و اخلاقی استاد بهخوبی یاد نموده است.
۳۳ـ نوشیروان منشیزاده؛ نه از رومم نه از بلخم، من از پاریز میگویم را در وصف استاد تألیف کردهاست که از علاقهی خود به کتابهای استاد، سخنمیگوید.کتابهای استاد باستانیپاریزی را خواندهام، از طنازی او لذت بردهام. تلخی کلام استاد را در نوشتههایش با پوست و استخوان خود حسکردهام.
محمدابراهیم باستانی پاریزی متولد سوم دیماه ۱۳۰۴
از مجموع۷۰ کتاب باستانیپاریزی، ۱۳جلد آن اختصاص به کرمان دارد.
۳۴ـ به یاد استاد باستانی پاریزی: یاد یاران، یادی از کنگرهی شهریورماه۱۳۵۶ کرمانشناسی.
یادی بود از سالی که ایشان بهعلت نداشتن کراوات و لباسمرتب از حضور در جلسهی تشویق از شاگردان ممتاز محروم ماندند ولی در جلسهی کرمانشناسی با اینکه بدونکراوات بودند، موردتشویق شدید قرارگرفتند.
۳۵ـ دکتر حمید قنبری قسمتی از قطعهی بسیار زیبای باستانی در مرثیهی محمدمسعود را یاد نمودند:
بعداز این تا باد فروردین ره گلشن بگیرد
تربت مسعود را در لاله و سوسن بگیرد
گر زآزادی کسی خواهد خبر گیرد ازاینپس
گو سـراغ مدفن مسعود را از من بگیرد
۳۶ـ کریم فیضی، باستانی پاریزی و هزاران سال انسان را نوشته که درآن علاوهبر شرححال استاد، نظریات بیشاز ۳۰۰ تَن از اساتید بزرگ درمورد استاد باستانی را درج نمودهاست.
۳۷ـ ایرج افشار، کلک المورخین را نگاشته است.
۳۸ـ عباس دعاگوئی، در روزنامهی پاسارگاد، برو پسر از قلمات خیر ببینی را نوشتهاست.
۳۹ـ دکتر بقائی مالکان: «متأسفانه در ۳۵سال اخیر نامی از باستانیپاریزی بزرگ در رسانهی ملی نیامد».
۴۰ـ نگارنده: «استاد باستانیپاریزی را نابغهای در حافظه، نویسندهای وارسته، شاعری شوخ طبع، مورخی فهیمم و شیرین قلم میدانم. هنرش در نوشتن شیرین عسلی و جذب خواننده بود».
نظرات
رضا قادری
8 سال و 5 ماه و 16 روز پیش
ارسال پاسخ
استاد عزیزم جناب پروفسور کریمی نژاد مثل همیشه نوشته تان بسیار عالی ، جذاب ، دل انگیز، شیرین، پر از پند و قدر شناسی بود. همانطور که حضرتعالی و همه بزرگان اذعان داشته اند جای استاد باستانی پاریزی بسیار خالیست یه گفته معروف از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش. در این جا با این نبشته از هرودوت تاریخ نگار یونانی موضوع را به انتها می برم که می گوید": ملتی که تاریخ خود را نداند و نشناسد محکوم به تکرار تجربه تلخ و دوباره آن است". با آرزوی سلامتی، شادی و بهروزی برای شما فرهیختگان ، بزرگان و تمامی مردم ایران زمین