من از زمان آغاز بهکار مترو تا امروز، سهبار آنهم برای آمدن به دفتر هفتهنامهی «پزشکیامروز» و ملاقات با فرزند برومند شادروان دکتر «فرخ سیفبهزاد»، به مترو سوار شدهام. در اولین سفرم مقالهی انتقادی و طنزگونهی « مترو سواری من» را نوشتم. در دومین سفری که از دفتر نشریه برای رفتن به تجریش سوار مترو شدم، دوشمارهی نشریهی «پزشکیامروز» در دستم بود. پس از آن که در ایستگاه مصلا بسیاری از مسافران پیاده شدند و واگن خلوتتر شد، جوانی حدوداً ۲۵ساله بهنزدم آمد و از من پرسید این چه روزنامهای است که با چنین کاغذی و چنین رنگی منتشرمیشود؟ برایش توضیحدادم که نشریهای در زمینهی علومپزشکی است که هرهفته یکبار چاپ و توزیع میگردد. جوان که بعد معلومشد دانشجوی دورهی کارشناسیارشد روانشناسی و نامش سعید است، پرسید برای دستیابی به این نشریه چه بایدکرد؟
پاسخش را دادم و به سبب علاقهای که نشان میداد یکی از آن دو شماره را به اوپیشکش کردم. جوان پاکدل برای این هدیهی ناچیز من چنان ذوقزده شد که بلافاصله گفت: کاش همه همینطور میتوانستند به رایگان علم را اشاعهدهند. برایش گفتم من از مؤسسهای میآیم که بنیانگذار آن فرشتهای بود که با کارهای علمی و خیرخواهانهاش از سطح فرشته نیز فراتر رفت و اینک نیز با فرشتگان محشور است و با خواندن این دو بیت برایش توضیح دادم که چرا او بهتر از فرشته شد:
آدمی زاده طرفه معجونی است
کز فرشته سرشته وز حیوان
گر کند میل این شود کم از این
ور رود سوی آن شود به از آن
برایش از اخلاق، فضایل، طبع و منش خاکى و رفتار متواضعانه و فروتنى، عشق و علاقهی شادروان دکتر «فرخ سیفبهزاد» گفتم. برایش تعریفکردم که سال پیش در چنین ماهی به مناسبت بیستوپنجمین سال انتشار نشریه نوشتهام:
بیستوپنجسال پیش در تیرماه ۱۳۷۰ مصادف با عید سعید غدیرخم، دکتر «فرخ سیفبهزاد» به یاری علی کمر همت بست و اولین شماره را از سر ارادت و با عشق به خدا، عشق به میهن، عشق بهکار و عشق به آموختن منتشرکرد. برایـش گفتـم که دکتـــر «فرخ سیفبهزاد» با امیدی که به یزدان پاک داشت و با اشراف به این که محققان توانا و استادان گرانمایه و پزشـکان فرهیــخته او را تنها نمیگذارنــد، این کار سترگ و ستودنی را با عشق آغازکرد و موفقشد و سرانجام با نفسی مطمئن، بهسوی پروردگار خود رفت.
جوان که چشمهایش از شادی برقمیزد، پرسید یعنی میشود باورکرد؟ گفتم اگر بهعنوان یک پژوهشگر همهی نسخههای این نشریه را که در مدت ۲۵سال منتشر شدهاست بررسی کنید، باور خواهیدکرد و شاید شما نیز بهعنوان یک جوان تحصیلکردهی علاقمند، چنین راه و روشی را تجربه نمایید. برایش گفتم که خوشبختانه نویسندگان و همکاران این نشریه نیز در همین مسیر گام برمیدارند و درختی را که شـادروان دکتر «فرخ سیفبهزاد» کاشت و بهثمر رسانید، پربارتر میکنند. با رسیدن به ایستگاه قیطریه، اشکشوق را در چشمان این جوان دیدم و از او که در آخرین ایستگاه پیادهمیشد خداحافظی کردم. پایم را که روی سکو گذاشتم با صدای بلند گفت: کارهایتان شبیه به معجزه بود!
به یــاد نوشتــهی دکتــر
«فرخ سیفبهزاد» میافتم که پیشاز عروجش نوشت: نشریهی «پزشکیامروز» وابسته به محبت خوانندگان و همکاران گرانقدری است که از گذشتههای دور تاکنون، دست درازشدهی نشریه را بهگرمی فشردهاند. با پیروی از این خواستهی دکتر«فرخ سیفبهزاد»، وظیفهی خود میدانم تا بهعنوان یک عضو از خانوادهی هفتهنامهی «پزشکیامروز» و یکیاز نویسندگان این نشریه، برای انسان وارسته و دانشمند جناب آقای دکتر خاجی مدیرمسئول هفتهنامه و جوان هنرمند و خوشاندیش آقای مهندس اردوان سیفبهزاد و همهی نویسندگان و دستاندرکاران این نشریـه که راه شــادروان دکتر «فرخ سیفبهزاد» را ادامه میدهند، سلامتی و موفقیت روزافزون آرزوکنم.
به چشم عشق توان دید روی شاهد غیب
که نور دیدهی عاشق ز قاف تا قاف است
ثبت نظر