مردی از لامانچا (Man Of La Mancha)، داستان زندگی مردی است که دچار توهم شدهاست، خود را رستمدستان میپندارد و با یابوی لاغر و نزارش که آنرا رخش تصور میکند، عازم سفری طولانی و شگفتانگیز میشود و...
۴۰۰سال پیش نویسندهای بهنام میگلسروانتس (Miguel de Cervantes) کتابی بهنام دُنکیشوت نوشت که موضوع آن هنوز نو و جذاب و پرطرفدار و ماندگار است. مقالات متعدد صاحبنظران، نشانمیدهد که دُنکیشوت پساز انجیل، پرتیراژترین کتاب در سطح جهان بهشمارمیرود و میگلسروانتس را میتوان مشهورترین چهره در ادبیات اسپانیا دانست. عدهای از منتقدان آثار سروانتس، دُنکیشوت را اولین رمان مدرن و یکیاز بهترین آثار ادبی جهان میشناسند.
میگلسروانتس، درسال۱۵۴۷ میلادی، در دهکدهی کوچکی در نزدیکی مادرید بهدنیا آمد. او درسال۱۵۶۹ به دستور فیلیپدوم پادشاه وقت اسپانیا، برای شرکت در جنگ به ایتالیا سفرکرد. میگل با مطالعهی برخیاز آثار ادبی در آنجا، تحتتأثیر هنر و ادب ایتالیایی قرارگرفت. سِروانتِس درسال۱۶۱۶ میلادی در سن۶۸سالگی درگذشت.
داستاندُنکیشوت(Don Quixote)، سرگذشت مردی بهنام آلونسوکیخانو (Alonso Quixano) است. کیخانو نجیبزادهای است که به مطالعهی سرگذشت زندگی شوالیههای ماجراجو بسیار علاقمند است. او پساز خواندن این داستانها، تحتتأثیر شجاعت شوالیهها قرار میگیرد و تصمیممیگیردکه شوالیه شود و با توهم خود را شوالیهای بزرگ میپندارد. کیخانو پساز این تصمیم، نام خودرا به دُنکیشوتمانچا تغییرمیدهد، زرهی مندرس میپوشد و بهجای کلاهخود واقعی شوالیهها، کلاهخودی کهنه و مقوایی برسر مینهد و با توهم شوالیهبودن زوبینی بهدستمیگیرد و بر یابوی بارکش خود بهنام روسینانته (Rocinante) سوارمیشود و از روستایی در قلب اسپانیا عازم سفر میگردد تا بدیها و ستمها را ازبینببرد و مردم را از شر ستمکاران برهاند و از حقوق ستمدیدگان دفاع کند.
دراین سفرکه نوکرش سانچوپانزا (Sancho Panza) او را همراهی میکند، با توهمات شدید خود دست به کارهایی میزند که بسیار خندهدار مینماید. وقتی به حدود کاروانسرای مخروبهای میرسند، آنرا قلعهای دژمانند تشخیصمیدهد و دختران خدمتکار و ولگردی را که در نزدیکی آن کاروانسرا میبیند، نجیبزادگان و شاهزادههایی تصورمیکند و درخور بزرگان به آنان احترام میگذارد. دراین سفر، آسیابهای بادی را ابزار دشمن و هیولاهای بزرگی میپندارد و با نیزهی خود با آنها به نزاع برمیخیزد و البته از گردش پرههای آسیاب مجروح میشود. گلههای گوسفند، بز و میش دوردست را بهجای لشکریان دشمن میپندارد و بر آنها میتازد. افرادی که در مراسم تشیع جنازهای شرکتکردهاند را راهزنانی میپندارد که برای ربودن پهلوان مجروحی تلاشمیکنند و زندانیان محکوم به اعمالشاقه را بیگناهانی میداند که باید جوانمردانه نجاتشان دهد. برای اینکار کمر همت میبندد و با مشکلاتی بزرگ روبهرو میشود. برای دفاع از زنی عامی که اورا شاهزاده خانمی میپندارد، دست بهعمل میزند و آسیب میبیند. او با توهم پهلوانی و شوالیهبودن هربار میخواهد دست به کاری بزرگ و گرهگشا بزند، اما هربار بهشدت کتکمیخورد و مجروح میشود و بیهوش میگردد و نوکر عاقل او یعنی سانچو، به داد او میرسد. او تمامی دنیا را در اعمال شوالیهگری و ابزارجنگی و جنگیدن تصورمیکند و با هذیانهای بدگمانی و بزرگمنشی به زندگی ادامهمیدهد.
هذیانهای بزرگمنشی، یکیاز مشخصههای مهم افراد مبتلا به حالات پارانوئید میباشد. هذیانهای بزرگمنشی با مکانیزم فرافکنی (Projection) و دلیلتراشی (Rationalization) مشخصمیشوند. در پارانویا یا بیماری توهم، فرد پیوسته دراین فکر است که عواملی انسانی، طبیعی و یا فراطبیعی جهان او و هستی و کسانش را تهدید مینمایند و همه برعلیهی وی توطئه و دشمنی میکنند. اختلالاتپارانوئید بهحالتی گفتهمیشود که شخص درآن با هذیانهای آسیب و گزند و هذیانهای بزرگمنشی و حسادت، خود را شکنجهمیدهد.
DSM (The newly approved Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders)که بهعنوان راهنمای تشخیصی و آماری اختلالاتروانی، آنها را طبقهبندینمودهاست، خصیصههای مهم پارانوئید را هذیانهای خودبزرگبینی و هذیانهای حسادت و آسیب و گزند ذکرکرده است.
DSM که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر میشود، آشفتگیهای پارانوئید را شامل پارانویا (که دستکم ۶ماه مداومت زمانی داشته باشد) و اختلالات پارانوئید حاد و نیز اختلالاتروانی دیگری دانسته است که درآنها هذیانهای پارانوئیدی وجود دارند. پارانویا واژهای یونانی است که در معنای یونانی خود، بهمعنای فکرکردن جدا از خود میباشد و همان مفهوم دیوانگی را دارد. امیلکریپلین (Emil Kraepelin) روانپزشک آلمانی که درسال ۱۸۵۶ بهدنیا آمد و درسال۱۹۲۶میلادی درگذشت، معتقدبود که سرچشمهی اصلی بیماریهای روانی، اختلالات زیستشناختی و وراثتی است. او بااستفاده ازاین ریشهی لغوی، نامی برای تشخیص افکار توهمی بهوجود آورد. بنابه تعریف او هرگونه افکار توهمی، بدون احساسات خودآزارانه، درایندسته قرارمیگیرد. با این تعریف، پارانویای ورا (Paranoia vera) از طبقهبندی کریپلین گرفته شدهاست. در اختلال پارانوئیدی یک نظام پایدار هذیانی همراه با آسیب و گزند قابلتوجه است که البته باید دستکم ۶ماه طول کشیده باشد.
برخیاز نشانههای اختلال پارانوئید را میتوان به شرح زیر خلاصهکرد:
• توهمات ذهنی دیداری و شنیداری
• بدگمانی و بیاعتمادی و شک
• اعتقاد بهوجود دشمنان فراوان که قصد آسیبرساندن به فرد پارانوئید و یا بستگان او را دارند.
• اندیشههای بد و ناروا نسبت به اطرافیان و خشم و حسادت و گوشهگیری و انزوا.
• زودرنجی و بروز رفتار خصمانه.
• بدبینی شدید نسبت به افراد و وسایل ناشناخته و وسایل الکترونیک
• حسادتوترساز مسمومشدن.
در یکیاز تراژدیهای شکسپیر، یعنی در اُتلوی او مشاهدهمیشود که اُتلو به همسر شریف و بیگناه خود چنان بدگمان میشود که او را خفهمیکند. اما زمانیکه به بیگناهی همسرش پیمیبرد، پشیمانمیشود وخود را روی جسد همسرش میاندازد و با خنجری که همراه داشته خود را میکشد. بنابراین مردانی که به آشفتگیهای پارانوئیدی گرفتار هستند، ممکناست بهشدت نسبت به همسر خود بدبین شوند و تغییرسادهی نگاه همسر خود را بهسوی مردی دیگر خیانت بهحساب آورند و براساس این بدگمانی و حسادت دست به کارهایی بزنند که در مواردی جبرانناپذیر خواهد بود. در دورهی فنآوری، زنگ دریافت یک پیامک نیز میتواند شعلهی آتش خشم و حسادت فرد پارانوئید را برانگیزد و حتی به فاجعه بیانجامد. اگر دُنکیشوت آسیابهای بادی را وسیلهی رادیویی بیگانگان تصور میکرد، در دوران فنآوری صدها وسیلهی الکترونیکی و بهعبارتدیگر ارتباطات شبکههای اجتماعی، میتواند دُنکیشوتها را به درگیری و جنگ بکشاند. البته باید به این نکته توجهداشت که این نوع حسادتها از نوع حسادت مرضی بهشمارمیآیندو بدون درمان ترمیم نمیشوند. بهنظرمیرسد برخیاز نشانههای هذیانی را بتوان با رواندرمانی تخفیفداد و یا بااستفاده از داروهای نورولپتیک، مانند فنوتیازینها و داروهای جدیدتر بر اندیشههای هذیانی اثر سازنده گذاشت و آنها را تعدیلکرد. پیشازاین اشارهشدکه مکانیزمهای دلیلتراشی وفرافکنی، از خصیصههای مهم اختلالهای پارانوئید هستند. در دلیلتراشی که یکیاز مکانیزمهای دفاعی است، شخص بااستفاده از استدلالهای مختلف، ازجمله دلایل ظاهراً منطقی و نیز پذیرفتنی، برای توجیه رفتار و احساسات غیرموجه خود، عمل خویش را توجیه میکند. معمولاً در هذیانهای بزرگمنشی از دلیلتراشی بهوفور استفاده میشود. فرافکنی یا برونفکنی نیز که فراوان مورد استفاده قرارمیگیرد، یکیاز مکانیزمهای دفاعی است که فرد تلاشمیکند احساسات و امیال ناخوشایند خود را به دیگران نسبت دهد. البته باید به این نکته نیز توجهداشت که بسیاریاز افراد ممکن است برای توجیه عمل خود و کاهش اضطراب خویش، به انجام مکانیزمهای دفاعی مانند دلیلتراشی و برونافکنی بپردازند و یا از واکنشهای جبران، جابهجایی، واپسزنی، همانندسازی، والایش، خیالپردازی، واکنشسازی و مکانیزمهای دیگر استفادهکنند. در نوشتهای دیگر به ارزش این مکانیزمها برای حفظ «خود» پرداختهمیشود.
نظرات
اعظم لطفی
6 سال و 9 ماه و 15 روز پیش
ارسال پاسخ
مقاله ای بسیار مفید و پر محتوا میباشد از نویسنده محترم ان سپاسگزاریم