تمثال ابنسینا (دانشمند نامی ایران) درسال۱۳۲۶ خورشیدی بهدست پیکرهتراش و نقاش نامدار ایران، استاد ابوالحسنخان صدیقی ساختهشد.
استاد درسال۱۲۷۶خورشیدی در خاندانی اهل دفتر و دیوان که ریشه در روستای یاسل (Yasal) در نور مازندران داشتند، دیده به جهان گشود. از دیگر بزرگان این خاندانمحترم میتوان مرحوم صدیقالدولهنوری و شادروان دکتر غلامحسین صدیقی (بنیانگذار جامعهشناسی نوین در ایران و وزیر دانشمند کابینه شادروان دکتر محمد مصدّق) را نام برد.
او پساز طی مدارس اقدسیّه و آلیانس، به مدرسه صنایع مستظرفه که به مدرسه استاد کمالالملک شهرت داشت راه یافت و در نزد استاد به شاگردی پرداخت و بعدها ازسوی ایشان بهعنوان جانشینی شایسته، ریاست مدرسه مذکور را عهدهدار گردید.
درگذر سالها، استاد جدا از وظیفه سنگین تربیت و تعلیم استعدادهای قابل در زمینه مجسمهسازی و حجّاری و خلق تابلوهای ارزشمند رنگروغن و آبرنگ، برترین نشانه نبوغ هنری خود را در عرصه مجسمهسازی با ساخت مجسمه عظیم سنگی «فرشتهعدالت» بهطول ۲/۷۰ متر و به سفارش وزارت دادگستری آشکار ساخت. همانی که بیگزافه در نوع خود یکیاز شاهکارهای مسلّم مجسمهسازی نهتنها در ایران، بلکه در جهان است.
درسال ۱۳۲۹ هجریشمسی، استاد ابوالحسنخان صدیقی با قبول عضویت انجمن آثار ملی، دوران نوینی در خلق مجسمههای ماندگار از مشاهیر ادب ایران (بهسفارش انجمن آثارملی) را در زندگی هنری خود آغــازمــیکنــد؛ مجسمههایی چون پیکره شیخاجل سعدی، دانای بزرگ توس و سخن سرای نامی فردوسی، عالم بزرگوار پورسینا و مجسمه برنزی نادر و سردارانش که در ریختهگری «برونی» در میلان ایتالیا تدارک دیدهمیشد و والاتر از همه، مجسمه پرهیبت و سطوت فردوسی جهت نگهداری در میدان ویلا بورگز شهر رم که نبوغ مجسمهساز شهیر ایرانی را در محافل هنری اروپا، زبانزد خاص و عام میسازد».
در اهمیت کار استاد همین بس که «گوستینوسآمبرواز» مجسمهساز نامدار جهان پساز دیدن مجسمه حکیم فردوسی اثر استاد صدیقی در میدان ویلا بورگز شهررم، حیرتزده چنین نوشت:
«دنیا بداند، من خالق پیکره فردوسی (ابوالحسنصدیقی) را میکلآنژ ثانی شرق شناختم. میکلآنژ باردگر در مشرقزمین متولد شدهاست».
چنین شخصیتی ازسوی انجمن آثار ملی مأموریت مییابد تا پرتره و تمثال پورسینا را به مناسبت بزرگداشت هزاره پورسینا بیافریند. او ماهها درکنار سنگی که آنرا در دورن گودالی گذاشته میاندیشد که چگونه پیکره بوعلی را بتراشد، اما تردید و وسواس عجیبی وجودش را فرا میگیرد... و اما بقیه ماجرا را از زبان خود استاد میخوانیم:
«بعداز ساختن مجسمه سعدی، به من پیشنهاد مجسمه پورسینا، طبیب و حکیم فرزانه را دادند. بعداز ماهها تلاش در کشیدن چهره خیالی بوعلی، هیچ راضی و آسودهخیال نشدم. بوعلی تنها میراث قرنها تفکر و دانش در سرزمین من است. بسیار سخت است تا تفکر و اندیشه و دانش را از دل سنگ بیرون کشم.
امروز پای سنگی که ماهها در انتظار زایش بوعلی از آن بودم، در گودال بهخواب رفتم. بوعلی آمد سراغم، خودش بود، در خواب به من گفت که بوعلی است؛ بیدار که شدم طرح چهره بوعلی را کشیدم، بعد، درست همان بوعلی را که خواب دیده بودم زندهکردم!
روز پیشاز حمل مجسمه به همدان، با قدرت [قدرتالسادات میرفندرسکی–همسر استاد] مدتی در گودال به تماشای مجسمه ایستادهایم، شوقزده روبه قدرت میکنم و میگویم: بوعلی دارد به شهر و دیارش میرود. حالا که خوب تماشایش میکنم، میبینم درست همانی است که در خواب دیدم. همان بوعلی است که به خوابم آمد».
بهاینترتیب، استاد پرتره و سپس پیکره پورسینا را میآفریند. این تصویر در بیستویکمین جلسه هیات مؤسسان انجمن آثار ملی، مورخ یکشنبه اول اردیبهشت ۱۳۲۵ هجریشمسی که شخصیتهای نامداری چون استاد بدیعالزمان فروزانفر، دکتر غلامحسین صدیقی، استاد جلالالدین همایی و... درآن حضورداشتند، رسماً بهعنوان چهره اصلی پورسینا شناختهشد. نکته قابلتوجه اینکه بعدها کارشناسان یونسکو اصالت این تصویر را باتوجه به قومیت و زادگاه پورسینا از حوالی بخارا منطبق دانسته و آنرا چهره واقعی پورسینا بهحساب آوردند.
برچسب ها
ثبت نظر