اگر بپذیرم واقعیت آنچه است که بهوقوع پیوسته و حقیقت آن است که برحق باشد، وظیفه سوقدادن هرچه بیشتر واقعیت بهسمت حقیقت خواهد بود.
روزگاری میگفتند هرمطلبی به یکبار خواندنش میارزد و شوق دانستن تا آنجا بود که ابوریحان در واپسین دم حیات، در جواب همراهان که از این شوق او در تعجب بودند، میگفت: «بدانم و بمیرم بهتر است تا ندانم و بمیرم».
امروز واقعیت آن است که آخرین جریده پزشکیکشور که آگاهیدادن را سرلوحه اهداف و وظایف خود قرارداده است، جهت ادامه حیات نیازمند آگهیشده و این موضوع را از لاغرشدن و تحلیل صفحاتــش میتوان درک نـمود! تا دیـروز دکتر «فرخ سیفبهزاد» با ذخیره عظیم ترجمههای ارزشمندش در بین ما بود و آنها را سخاوتمندانه و ایبسا با نامی مستعار در اختیار ما میگذاشت، ولی امروز حتی اگر بهمصداق «گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود، طلب از گمشدگان لب دریا میکرد» بخواهیم جواب تمام نادانستهها و معضلاتمان را در اینترنت و گوگل بجوئیم، خدا میداند که چه سرنوشتی خواهیم داشت! ضمن تأیید و ارج نهادن به تمامی تواناییها و سهولت دستیابی به اطلاعات «البته خاص»، آیا گوگل میتواند جهت فروپاشی روابط پزشک و بیمار راه چارهای ارائه دهد و همانند دکتر قریب، دکتر صادق پیروز عزیزی و دکتر کیافر، با ارائه تجربیات و بحثهایشان ما را به تفکر ترغیب نماید؟
بااجازه شما خوانندگان گرامی، تفکر در باب موضوع وظیفه ما نسبت به حفظ مبانی، منجمله حمایت از نشریه «پزشکی امروز» را به خودتان واگذار مینمایم.
هیچکس جز تو نخواهد آمد
کودکان فردا خرمن کشته امروز تو را میجویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
باز هم منتظری
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و خدا میداند
که خدا میخواهد منو خود «آ» یی باشی
مجتبی کاشانی
ثبت نظر