شماره ۱۲۳۲
پزشکی امروز
طی تحقیقات جدیدیکه صورتپذیرفته، مخچه بهعنوان بخش اعظمی از مغز انسان علاوهبر مرکز اصلی کنترل تعادلبدن، نقش کلیدی نیز در رفتارهای اجتماعی و جستجوی پاداش(Reward Seeking) دارد و بهطورقطع این یافتهها پایهگذار درمانهایآتی معضلاعتیاد خواهدبود.
پژوهشهایاخیر به این واقعیت اشارهنمودهاند که مخچۀ مغز ممکناست علاوهبرکنترل تعادلبدن، بهکنترل عملکردهای شناختی نظیر زبان، یادگیری و توجه نیز کمککند. اکنون، محققان کالج پزشکی آلبرتانیشتین در Bronx،NY، معتقدند که این منطقه از مغز میتواند پردازش پاداش و اعتیاد را نیز تنظیمکند.
پروفسور کامران خداخواه که استاد و رئیس گروه علوماعصاب Dominick P. Purpura در کالجپزشکی انیشتین است، هدایت این بررسی جدید را برعهدهداشت.
پروفسورخداخواه و همکارانش بهواسطۀ بررسی اخیر به فعالیت در زمینۀ تحقیقاتشان ادامهدادند و دراین بررسیها به نقش مخچه در اعتیاد و واکنشهای اجتماعی فرد اشارهنمودهبودند.
برای نمونه، برخیاز بررسیها حاکی ازآن بود و که مخچه درافرادیکه مبتلابه رفتار اعتیادی، اختلالطیفی اوتیسم(ASD)، سندرم عاطفیشناختی (Cognitive Affective Syndrome) و اسکیزوفرنی هستند، بهدرستی عملنمیکند. سایر بررسیها نیز اینگونه تشریحمینمایند که مخچۀ افرادی که با اعتیاد دستوپنجه نرممیکنند، در پاسخ به تحریکی که اعتیادشان مرتبط با آن است (نظیر تصویر یک سرنگ)بهشدت فعالمیشود.
این عقیده که مخچه کاری فراتراز کنترل تعادل حرکتی انجاممیدهد، با شک و تردیدهای زیادی مواجهشد و هیچ فردی سرنخ حقیقی دردست ندارد که نشاندهد مخچه چگونه ممکناست آزادشدن دوپامین را تحتتاثیر قراردهد.
دانشمندان بهدلیل نقش کلیدی دوپامین در رفتار جستجوی پاداش، آنرا نوروترنسمیتر جنسیت، داروها و راکاندرول نامیدهاند. هنگامیکه انسانها یا انسانهای اولیه پاداش مطلوبی را دریافتمیکنند که این پاداش در انتهای فرآیند یادگیری آنها بوده و یا برای اهداف تفریحی باشد، بدن آنها این هورمون را آزادمیکند.
سطح دیگری از مغز که دانشمندان به درگیربودن آن در پردازش پاداش اشارهنمودهاند، سطحی بهنام سطح تگمنتالشکمی(Ventral Tegmentol Areai:VTA) است. بنابراین در بررسی فعلی، دانشمندان چنین فرضیهپردازی نمودند که این نورونها در مخچه تاحدودی با نورونهای VTA ارتباط برقرارخواهندکرد و این نورونها مسئول رهاسازی دوپامین هستند.
این دانشمندان از تکنیک اپتوژنتیک برای آزمایش این فرضیه استفادهنمودند. اپتوژنتیک روشی است که درآن، دانشمندان بهلحاظ ژنتیکی نورونها را طوری تغییرمیدهند که بهنور پاسخدهند. ازطریق القای ژنتیکی حساسیت بهنور، محققات توانستند بهطورانتخابی آکسونهای نورونها را در مخچه فعالکنند. بهواسطۀ انجام اینکار، آنها میخواستند بدانند که چگونه نورونها در VTA تحتتاثیر قرارخواهندگرفت. مجموعۀ سومی از نورونهای VTA درپاسخ به این تحریک آکسونی فعالشدند که ثابتکنندۀ اینامر است که این نورونها درمخچه با نورونهای موجود در سطح تگمنتالشکمی در ارتباط هستند. در مرحلۀ بعد دانشمندان میخواستند بدانند اگر این ارتباط میاننورونی رفتار جستجوی پاداش را تحتتاثیر قرارمیدهد، روند آن چگونهاست. برای بررسی این جنبه، دانشمندان مجموعهای از آزمایشها را روی موشها انجامدادند.
در آزمایش اول، موشها آزاد بودند تا هرچهارگوشه اتاق را مورد کاوش قراردهند، اما هنگامیکه آنها به یک گوشه خاص رسیدند، این محققان نورونهای مخچه آنها را با استفاده از اپتوژنتیک تحریکنمودند.
دانشمندان اینچنین فرضیهپردازی نمودند که اگر این تحریک لذتبخش باشد، موش بهجستجوی رفتار پاداشی ادامه خواهدداد؛بدینمعنی که آنها بهطورمکرر بهگوشه اتاق رفتوآمد خواهندنمود تا تحریک لذتبخش را دریافتکنند.
همانگونه که این تیم تحقیقاتی انتظارداشتند، موشهای تحریکشده نسبت به موشهایکنترل بیشتر به آن گوشه رفتند.
درمرحله بعد، جهت تایید اینکه تحریک آکسونهای مخچه در اعتیاد نقش ایفامیکند، این محققان موشها را برای دریافت تحریک لذتبخش درمنطقهای روشن عادتدادند.
بهطورطبیعی، موشهای از نور دوریکرده و در تاریکیمانده، احساس راحتی بیشتری میکنند، زیرا در تاریکی از خطر شکارچی در امان هستند. اما در این آزمایش نهایی، آنها بهدنبال آن تحریک لذتبخش چیزی را انتخابکردند که مغایر با ترجیح معمول آنها بود.
اگرچه درحالت طبیعی موشها از سطوح روشن اجتناب میکنند، ولی اکنون آنها ترجیحاً بهسمت نور میدوند، چرا که آنها بهیاد میآورند منطقه روشن جایی است که در آنجا پاداش دریافتکردهاند. این امر بیانگر آن است که مخچه در رفتارهای اعتیادی نقش مهمی ایفامیکند.
ثبت نظر