بررسیهای صورتگرفته روی بیشاز ۴۲۵۰۰۰بیمار ارائهشده در کنگرهی ESC، نشانمیدهد که علاوهبر فیبریلاسیون دهلیزی (AF)، عوامل خطرزای دیگری نیز بر سکتهی مغزی ناشیاز ایسکمی (IS) در بیماران سالخورده تأثیرگذار است.
یافتهها بیانمیکنند که پیشگیریاز سکتهیمغزی در بیماران مسن باید بهجای تمرکز صِرف بر عوامل خطر مشخص مانند فیبریلاسیون دهلیزی(AF)، بر اثرات همزمان عوامل خطرزای دیگر نیز متمرکز شود.احتمال وقوع سکتهی مغزی ناشیاز ایسکمی(Ischemic Stroke)، با افزایش تعداد عوامل خطرزای قلبی ـ عروقی بیشتر میشود.
با این وجود، هنوز مشخص نیست که AF تا چه حد میتواند در افزایش احتمال خطر ابتلا به IS ایفای نقشکند؛ چراکه با افزایش سن و افزایش عوامل خطرزای قلبیـ عروقی چندگانه، ارزیابی این شاخص بهتنهایی راهگشا نیست.
پژوهشگران به بررسی نرخ شیوع سکتهی مغزی ناشیاز ایسکمی در ارتباط با سن و افزایش عوامل خطرزای چندگانهی قلبیـ عروقی (بیماریهای عروقی، فشارخون بالا، دیابت یا نارسایی قلبی) و تأثیر فزایندهیAF براین نرخ شیوع پرداختند. نرخ شیوع IS در افراد مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی و فاقد آن با درنظرگرفتن گروههای سنی مختلف (زیر ۶۵ سال، ۶۵ تا ۷۴ سال و بالاتراز ۷۵سال) و عوامل خطرزای فزاینده، اندازهگیری و تجزیه و تحلیلشد.
۶۳/۸درصد از بیماران مرد و میانگین سنی، ۶۰ سال بود. ۸۸۰بیمار، مبتلا به AF و مابقی (۴۲۴۷۲۰بیمار) فاقد AF بودهاند. سکتهی مغزی در ۳/۱ درصد مشاهده شد( ازکل بیماران تحتبررسی که ۴۲۵۶۰۰ تَن بودند). بهطورکلی، وقوع سکتهی مغزی (بهازای هر ۱۰۰بیمار/ سال) برای بیماران مبتلا به AF، ۱/۱۱ (درجهی اطمینان ۹۵درصد و CI = ۱/۴۵ - ۰/۸۴) و برای افراد فاقد AF، ۰/۳۵ (درجهی اطمینان ۹۵درصد و CI = ۱/۴۵ - ۰/۸۴) گزارششد(p<0.001).
با افزایش امتیاز، نرخ وقوع سکتهی مغزی ناشیاز ایسکمی بهازای هر ۱۰۰ بیمار/ سال هم در جمعیت مبتلا به AF و هم کسانیکه به آن مبتلا نبودند، افزایش یافت. (ارزشP برای هردو روند < 0.001). نسبت خطر نسبی ابتلا به IS در جمعیتی که دارای امتیاز بزرگتر و مساوی۲ بودند به نسبت جمعیت دارای امتیاز کوچکتر و مساوی۱، بیشاز دو برابر شده بود. با وجود این، برای بیماران بالای ۷۵سال، اختلاف چشمگیری در میانگین امتیاز در میان بیماران دارای AF و بیماران فاقد آن مشاهده نشد (p=0.086).
برای جمعیت بیمارانیکه به فیبریلاسیون دهلیزی مبتلا نبودند و میزان وجود چندبیماری مزمن در آنها بیشاز ۲ بود، با افزایش سن بیشتر درمعرض خطر سکتهی مغزی قرارمیگیرند. درمیان جمعیت موردبررسی آن دسته که بالای ۷۵سال بودند و میزان وجود چندبیماری مزمن در آنها بیشاز ۲ بود، بالاترین خطر سکتهیمغزی را دارا بودند (۵/۶درصد). این موضوع درمورد جمعیتی که مبتلا به AF بودند و امتیاز درآنها ۵ بود نیز صدق میکرد (۴/۲درصد).
با وجود اینکه جمعیت سالمند فاقد AF (سن بالای ۷۵سال)، دارای امتیاز مشابهی نسبت به جمعیت دارای AF هستند، ولی درمعرض خطر بیشتر IS قراردارند. بیماران فاقد AF که دارای چند بیماری مزمن همزمان بودهاند نیز نرخ ابتلا به IS بالاتری داشتهاند بخصوص در سالمندان (بالای ۷۵سال) این نرخ همانند جمعیت دارایAF با امتیاز بزرگتراز 4 بوده است.
خطر سکتهی مغزی ناشیاز ایسکمی در بیماران سالمند بدون درنظرگرفتن وجود AF، با وجود عوامل خطر چندگانه بسیار زیاد است. خطر سکتهی مغزی ناشیاز AF در چنین بیماران پُرخطری، احتمالاً در حداقل مقدار است.
رویکردهای پیشگیریاز سکتهی مغزی باید برطبق پروندهی خطر بیمار باشد. شناسایی عوامل خطر هنگامیکه در بیمار ظاهر میشوند بسیار مهم است و این شناسایی منجر به شناسایی افراد پُرخطر و توانایی تعمیم نتایج به جمعیتهای بیشتری از بیماران میگردد.
بیمارانیکه به AF مبتلا نبودند و یا سابقهی سکتهی مغزی نداشتهاند، به میزان بیماران دارای AF درمعرض خطر ابتلا قراردارند. این موضوع زمانیکه سن این افراد افزایش مییابد و عوامل خطرزا بیشتر میشوند، وخیمتر میگردد. تحقیقات بیشتری نیاز است تا تأثیر عوامل خطرزای چندگانه در بیماران فاقد AF بررسی شود. ممکناست نیاز باشد تا اقدامات پیشگیرانهی سکتهی مغزی بیشتراز آنکه بر یک عامل خطر خاص مانند AF متکی باشد، باید بر مجموعهای از عوامل خطرزا متمرکز شود. «برای این منظور یک رویکرد جامع نیاز است».
ثبت نظر