وقتی هردو میدانبینایی را روی یکدیگر قراردهیم، هردو متمم هستند و ناحیهای که در یکچشم تاریک باشد، متناسب با ناحیهای است که در چشم دیگر میباشد و لذا بیمار با دوچشم دید بهتری دارد؛ یعنی نواحی که با یکچشم دیدهنمیشوند با چشم دیگر مشاهدهمیگردند.
البته اینامر بهاینمعنا نیست که سلولهای گانگلیونیِ هرچشم جداگانه دچار دژنرسانس میشوند. مغز و دوچشم بایکدیگر همکاریدارند تا شخص بتواند عملکردی مناسب باوجود ازدستدادن تعداد زیادی از سلولها در دوچشم داشته باشد.
البته زمانی این حقیقت واضحتر میشود که ۷۰ تا۸۰ درصداز سلولهای گانگلیونی ازمیان رفتهباشند. باقیماندن دید دوچشم آنقدر زیاد است که احتمال شانسیبودن آن کمتراز یکمیلیونیمدرصد میباشد و نشانمیدهد که مغز در تنظیم آن نقشی عمده دارد و اینامر امکان ندارد که مغز اجازه بدهد که یک ناحیه همزمان در میدانبینایی دوچشم از بینایی محرومشود.
آخرین ناحیهای که در میدانبینایی ازدستمیرود، ناحیه تامپورال است که مربوطبه سلولهای دوردست ناحیه نازال رتین میباشد که دورترین نقطه برای رسیدن خون هستند.
کشف این نکته که نواحیِ نازُک شده رتین دراثر ازدستدادن سلولها که در*OCT دیدهمیشود متناسباست با نواحیتاریک میدانبینایی که در تست میدان بینایی مشاهده میگردد، جالبتوجه میباشد.
پرسش ایناست که اگر مغز درجریان دژنرسانس رتین در بیماران گُلوکومی سعی در برقراری بهترین دید دوچشمی را دارد آیا در بیماریهای نورودیژنراتیو(Neurodegenerative) دیگر نیز همینعمل را انجاممیدهد یا خیر؟
مکانیسم پیشرفت گلوکوم زاویه باز شباهت زیادی به بیماری آلزایمر دارد و هردو اختلال مربوط به ازدیاد سن است که دوطرفه پیشرفتنموده و هردوچشم و هردو نیمة مغز را گرفتارمیکند و هراختلالی بهصورت موضعی بهطورغیرسیستمیکِ دژنرسانس نورون ایجادمیگردد. انطباق این تئوری در بیماری آلزایمر مشکل است، بااینوصف بیماران آلزایمری زیاد زندگینمیکنند که به سطح نورودیژنراتیویتی (Neurodegenerativity) در سلولهایمغزی برسند تا بتوان همان انطباق را که درچشم انجاممیشود دراینبیماران بهثبوتبرسانیم.
OCT*:Optical Coherence Tomography
ثبت نظر